-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1386 23:52
وایدرقلب تلاطم است ای خدا نام ترا برد از یاد گلوخورشیدوچمن را گم کرد آن همه خاطره را داد به باد بر دل ما دتو به لطف ازلی ثقل این بار سبکتر گردان چترمهری برسرما گستر آسمان راتو به ما بر گردان بین زیبایی و نازیبایی مهربانا تو بیا دلور ما باش روح صد پاره انسانها را درتب وتاب جهان یاور باش یاوری کن که نمیرد انسان در هجوم...
-
مهره های شطرنج
یکشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1386 13:43
به مهره های شطرنج خیره شدم . حرکت از او بود از رقیبی بنام زندگی . تمام سربازانم یکی پس از دیگری از روی صفحه شطرنج محو شدند . فقط من ماندم و یک کوه دلهره . به چشمانش زل زدم . ترس وجودم را گرفته بود . نگاهم را به سوی دستان بی رحمش چرخاندم ، هنوز بی حرکت بود . پس چرا تمامش نمی کند ، تا کی عذاب ، تا کی انتظار ، تا چه حد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 23:22
آغاز سال نو را بر همه شما عزیزان تبریک گفته و آرزوی سالی سرشار از شادی و موفقیت را برایتان دارم.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 شهریورماه سال 1385 13:09
غره مشو بدان که تو می نخوری صد لقمه خوری که می غلام است آنرا
-
معادله
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 11:26
زندگی معادله ای از درجه دوم با دو جواب بودن، شدن که جواب اول در محدوده انسانهای حقیقی تعریف نشده است .
-
چاله ها و قله ها
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1385 23:23
چاله ها هیچ وقت همدیگه رو نمی بینند ولی کوهها هر چقدر که از هم دور باشند قله همدیگه رو می بینند .
-
شکوه از زمانه
سهشنبه 2 خردادماه سال 1385 12:09
دل از بد عهدی ایام خون است چه داند خام حال پخته چون است به هر سو بنگری دردی عیان است به هر کو رو کنی از غم نشان است تو گویی گلشن از بلبل تهی گشت غزلخوان شد غراب بوستان دشت هزاران را قفس کاشانه دادند خماران را به خون پیمانه دادند انالحق گفت هر کس بر سر دار همه بیگانگان محرم به اسرار رقیبان را مقام اندر بر یار خدایا زین...
-
آزادی
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1385 01:43
پرنده تو قفس با خودش شرط گذاشت به هر قیمتی شده باید آزلد بشم. اون ماهها صبر کرد تا بالاخره سر یه فرصت از قفس بیرون پرید هنوز به اسمان نرفته بود که زیر پنجه های تیز گربه اسیر شد . پرنده با خودش گفت آزادی خوبه ولی نه به هر قیمتی .
-
تو زندگی نکردی
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1385 13:02
هیچ می دانی ؟ روزها بی تو سپری نمی شوند و تو اصلا سراغ مرا نمیگیری هیچ می دانی؟ تنهای تنهایم برای تو ترانه ها می خوانم اما نمی شنوی! سالهاست بیرون نیامده ای در آنجاها که باید باشی نیستی انگار دست و پایت را بسته باشند نه پرنده شدی که در آسمان پرواز کنی نه رود که بخروشی متولد شدی قد کشیدی اما زندگی نکردی
-
سال نو
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 18:13
سلام .پیشاپیش سال نو را بر همه شما عزیزان تبریک می گم. امیدوارم سالی توام با موفقیت داشته باشید .
-
شکسپیر
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1384 15:49
شکسپیر میگه اگه گناه نباشه بخشش برای چیه
-
سخن
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1384 14:24
تا سخن نگفته ای اختیار آن در دست توست اما وقتی گفتی تو در اختیار سخن هستی.
-
حق چیست؟
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1384 20:18
حق با شکوهترین امیدها والاترین آرمانها شور و شیفتگی و عشق برتر است.
-
فردا
شنبه 6 اسفندماه سال 1384 12:00
سلام مثل رئیس روزگار ما هم به سختی می گذرد . اما به گمانم فردا روز خوبی باشد.
-
نوشته زهره احمدیان
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 16:09
صدای زنگ در بلندشد نامه در داخل کشو میز می گذارم و داخل آیینه موهایم رامرتب می کنم دررا بازمی کنم پشت اش به من است صورتش را بر می گرداندساک کوچکی را با دودستش محکم گرفته است پالتوی قهوه ای اش تا زانو می رسد مو هایش را درست مثل عکسش خر گوشی بسته است ساکش را می گیرم و دستم را دور شانه اش حلقه می کنم و داخل می برمش درست...
-
نوشته زهره احمدیان
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1384 18:04
زنگ میزند رو ی کاناپه دراز می کشم زنگ در به صدا در می آید صبر می کنم چند بار زنگ بزند بعد درراباز می کنم پست چی نامه را داخل انداخته بود پاکت را بر می دارم ودر را با پاشنه ام می بندم دوباره زنگ را می زننددر را باز میکنم . ببخشید آقای... باز اسمتون یادم رفت می خواستم ببینم این چند وقته اشتباهی به اسم من براتون نامه...
-
زمستون
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 11:21
زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه بهاره زمستونها برای تو همیشه تو مثل من زمستونی نداری که باشه لحظه چشم انتظاری گلدون خالی ندیدی نشسته زیر بارون گلهای کاغذی داری تو گلدون تو عاشق نبودی ببینی تلخه روز جدایی چه سخته چه سخته بشینم ی تو با چشمای گریون
-
زمستون
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 14:17
زمستون تن عریون باغچه چون بیابون درختا با پای برهنه زیر بارون نمی دونی تو که عاشق نبودی چه سخته مرگ گل برای گلدون گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه واسه هم قصه گفتن عاشقانه چه تلخه چه تلخه باید تنها بمونه قلب گلدون مثل من که بی تو نشستم زیر بارون زمستون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 15:50
تا ظلم است مبارزه هست.
-
عاشورا
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 00:40
سالروز عاشورای حسینی بر همه عاشقان ورهروان آن حضرت تسلیت باد.
-
حرف
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1384 13:37
فردوسی گفته: توانا بود هر که دانا بود . تافلر گفته : قدرت در دانایی است. به حرف تافلر عمل شده ولی حرف فردوسی را فقط تابلو کرده ایم . سه چیز پایدار نمی ماند ، مال بی تجارت ، علم بی بحث و ملک بی سیاست . مهم نیست که از کجا شروع می کنی ، مهم اینست که تا کجا پیش بروی . قدرت فساد می اورد و قدرت مطلق فساد مطلق است .
-
و اما
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1384 11:59
...و اما پرونده هسته ای ایران ( البته گزارشش ) به سلامتی راهی شورای امنیت شد . این هم از دیپلماسی بسیار فعال دولت جدید .
-
عاشق سر سپرده
شنبه 15 بهمنماه سال 1384 13:38
درب نا امیدی را باز نکن که پرستوی امید می پرد از پنجره رویاها عاشق سر سپرده عاشق سر سپرده، زنده س هنوز نمرده تو این دنیای در بند، عشق فاترغه زهر بند کی گفته عسق مرده، عاشقی جون سپرده عاشق سر سپرده زنده س ، هنوز نمرده جا پای عشق هنوز هست روی گلای لادن عاشق هنوز یه عالم حرف داره واسه گفتن اگه زمونه یار نیس، بهار اگه...
-
تو
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 17:24
ای که تو جاری توی رگهام ، صدای پای نفسهام ای که بوی تو رو داره ، لحظه های خواب و رویام فرصت بودن با تو ، اگه حتی به نفس بود برای باور بودن، همه چیز و همه کس بود کاش می شدبا تو بهار آرزوهام پا بگیره کاش می شد با تو دوباره زندگی معنا بگیره کوچ عاشقانه ی تو لحظه ی شکستنمن خلوت شبانه ی من تا همیشه از تو روشن از غم نبودن...
-
غم من
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 11:09
غم من کاش غم من توفان سهمگینی بود و من چون مرغ توفان خود را به خشم او می سپردم ولی افسوس که غم من چون جویبارصافی است که همچنان می رود و دل مرا چون مرگ مرده ای همراه خود می برد.
-
خنده
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1384 12:56
بی مصرفترین روزها روزیست که در آن نخندیده باشید . خنده بزرگترین اسلحه در جنگ است . هر گاه بتوانیم بعد از هر شکست لبخند بزنیم شجاع خواهیم بود . شادترین افراد لزوما بهترین چیزها را ندارند . آنها فقط از آنچه در راهشان است بهترین استفاده را میکنند .
-
محرم
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 17:59
آغاز ماه محرم را به همه شما تسلیت می گویم . امیدوارم برای زنده نگهداشتن راه امام مبارزه با یزیدان زمان را در پیش بگیریم نه اسانترین راه که همان گریه کردن به امام است .
-
شب
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 12:58
شبی از شبها تو مرا گفتی شب باش منکه شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود شب شب گشتم به امیدی که تو فانوس نظرگاه شبم باشی
-
خیالباف
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 14:32
مرد گفت: چهار سال برایم صبر کن تا همان شوی که باید باشم. زن جواب داد : من حاضرم چهل سال سال برایت انتظار بکشم ولی افسوس که نمیتوانم . چون تو از اول آنی نبوده ای که بتوانی همان شوی که باید می شدی . تو مرد زندگی نیستی تو اسیر آرزوهای واهی هستی . در این گفتگو بودند که به دوراهی سرنوشت رسیدند و هر کدام به سویی که باید می...
-
مهره ها ی شطرنج
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 16:00
به مهره های شطرنج خیره شدم . حرکت از او بود از رقیبی بنام زندگی . تمام سربازانم یکی پس از دیگری از روی صفحه شطرنج محو شدند . فقط من ماندم و یک کوه دلهره . به چشمانش زل زدم . ترس وجودم را گرفته بود . نگاهم را به سوی دستان بی رحمش چرخاندم ، هنوز بی حرکت بود . پس چرا تمامش نمی کند ، تا کی عذاب ، تا کی انتظار ، تا چه حد...